معنی نویسنده مجارستانی
حل جدول
ایمره کرتس
نویسنده مشهور مجارستانی
ایمره کرتس
پیانوزن مجارستانی
لیست
آهنگساز مجارستانی
زولتان کدای
موسیقیدان مجارستانی
بارتوک
نویسنده مجارستانی اثر بی سرنوشت
ایمره کرتس
موسیقی دان مجارستانی
بارتوک
نویسنده
اهل قلم
صاحبقلم
ناثر، نگارنده، کاتب، راقم
محرر
نویسنده به کسی گفته میشود که به نوشتن میپردازد. واژهٔ نگارنده نیز گاه هممعنی با نویسنده به کار میرود.
امروزه این لفظ عمومیت یافته و علاوه بر داستان نویسان به افرادی که در زمینههای دیگر نیز مینویسند اطلاق میشود. مانند نویسندگان نمایشنامه که به آنها نمایشنامهنویس یا تئاتر نویس یا نویسندهٔ متن فیلم که به آنها فیلمنامهنویس میگویند.
موسیقیدان و آهنگساز مجارستانی
بارتوک
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
هنغاری
سخن بزرگان
مرد چاپلوس یک دشمن مخفی است.
در پی برقی که در آسمان شانس زده می شود، ابر تیره را هم در انتظار داشته باش.
لغت نامه دهخدا
نویسنده. [ن ِ س َ دَ / دِ] (نف) آنکه نوشتن تواند. (یادداشت مؤلف). که سواد نوشتن دارد:
سدیگر هر آن کس که داننده بود
نویسنده و چیزخواننده بود.
فردوسی.
نویسنده را دست گویا بود
گل دانش از دلش بویا بود.
اسدی.
|| منشی. مترسل. دبیر. (یادداشت مؤلف). که پیشه ٔ او ترسل و انشاء مکاتیب است:
نویسنده ای خواست از بارگاه
به قیصر یکی نامه فرمود شاه.
فردوسی.
سوم روز بزم روان ساختند
نویسنده را پیش بنشاختند.
فردوسی.
نویسنده را پیش بنشاندند
ز هر در فراوان سخن راندند.
فردوسی.
احتیاط باید کرد نویسندگان را در هر چه نویسند که از گفتار باز توان ایستاد و... (تاریخ بیهقی ص 686). || نگارنده. که نوشته و کتابت کرده است. که چیزی را نوشته است. مؤلف. کاتب. راقم: مبارک باد بر نویسنده و خواننده. (نوروزنامه).
چه دانند مردم که در جامه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست.
سعدی.
|| روزنامه نگار. جریده نگار. که به شغل نویسندگی پردازد. که کارش نگارش مقاله و داستان در جراید و مجلات است. || محاسب. (ناظم الاطباء).
تعبیر خواب
اگر چیزی نوشت و نویسنده بود، دلیل که به حیله مال از مردم بستاند. - حضرت دانیال
معادل ابجد
950